حزب الله اهل اطاعت است
دریافت
حجم: 9.9 مگابایت
- ۰ نظر
- ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۱۰
دریافت
حجم: 9.9 مگابایت
رهبر انقلاب در مورد این کتاب فرمودند:
«کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»
(از متن کتاب)
طاق آمبولانس را چند بار دید میزنم. مجتبی لجش گرفته:
- بس نیست؟! چقدر طاق را دید میزنی؟ همهی صافکارها یک بار روبهروی ماشین میایستند و نگاه میکنند، بعد هم درستش میکنند و دیگر کاری ندارند که چه میشود. تو هم از بالا میبینی، هم از پایین، هم از چپ، هم از راست، بغل، روبهرو، زیر و رو ... بابا! چه خبرت است؟!
حس میکنم کمی خسته شده. لبخندی حوالهاش میکنم:
- طاق آمبولانس باید محکم باشد و سفت بشود تا وقتی که میرود توی دستانداز و بالا و پایین میافتد، صدا ندهد. آمبولانس همهاش میرود خط مقدم، اگر طاقش صدا بدهد، راننده فکر میکند با گلوله دارند او را میزنند. میترسد و یک وقت برمیگردد عقب. (صفحهی ۲۰۴)
اگر خواهان موفقیت در امور اقتصادی، اجتماعی و فردی هستیم باید مسئله فرهنگ را مهم بدانیم و می توان گفت فرهنگ و بالاخص فرهنگ اسلامی در جامعه ما از ضروریات است همانطور که انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود.
اگر دشمن بخواهد به ما حمله کند از طریق فرهنگ است زیرا در مسایل دینی ما، کمتر کاری از او ساخته است و در این مسیر نخست امامت، رهبری و دین ما را مورد هدف قرار می دهد.
برای اینکه بتوانیم در مقابل این حملات دوام بیاوریم باید از ولایت محافظت کنیم.
در جنگ فرهنگی باید گوش به فرمان رهبری باشیم و توجه کنیم و مدیران برای عمل به فرامین معظم له باید مدیریت جهادی را در عمل نشان دهند.
آنهایی که ضدولایت فقیه هستند کسانی هستند که با نظام و اصل ولایت فقیه مخالف هستند نه به دلیل اینکه در استنباط و اجتهادشان به این نتیجه رسیدهاند که فقیه ولایت ندارد بلکه چون با اساس اسلام و نظام مخالف هستند میگویند دین از سیاست جداست.
دکتر سید حمید روحانی، مورخ و موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی و رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، درگفتگو با نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در مورخ 19 بهمن 1388 به تشریح مفهوم ضد ولایت فقیه پرداخته است.
اجازه دهید برایتان توضیح بدهم که به چه کسی ضدولایت فقیه میگویند. آیا مجتهدی مثل آیتالله خویی که در بررسیهایش به این نتیجه رسیده است که فقیه ولایتی ندارد ضدولایت فقیه است؟ نه، اینها صاحب نظر هستند و در نظرات خودشان به این نتیجه رسیدهاند و کسانی که از آنها پیروی میکنند میتوانند به نظر آنها عمل کنند.
ضدولایت فقیه کسانی هستند که ضدیت دارند و مقابله میکنند. ممکن است که شما بگویید من این دارو را نمیخورم برای اینکه به این نتیجه نرسیدهام که این دارو برای من مفید است اما یک موقعی هم هست که به مقابله برمیخیزید و با کسی که در استنباط و تجربیاتش به این نتیجه رسیده است که این دارو مفید است هم مبارزه و مخالفت میکنید. آنهایی که ضدولایت فقیه هستند کسانی هستند که با نظام و اصل ولایت فقیه مخالف هستند نه به دلیل اینکه در استنباط و اجتهادشان به این نتیجه رسیدهاند که فقیه ولایت ندارد بلکه چون با اساس اسلام و نظام مخالف هستند میگویند دین از سیاست جداست.
مثل حرفی که آقای فرج دباغ زد؛ او گفت: «وقتی میتوان از اتحاد حوزه و دانشگاه حرف زد که حوزه قبول کند که نظریات فقیه قداست ندارد.» یعنی چه؟ یعنی اگر میرزای شیرازی تحریم تنباکو را اعلام کرد مردم واجب نیست از آن پیروی کنند؛ به این میگویند ضدولایت فقیه اما مثلا اگر ولی فقیه بگوید این شراب است (البته ولی فقیه وظیفه ندارد که تعیین موضوع بکند که این شراب است او فقط میتواند حکم کلی بدهد و مثلا بگوید که شراب حرام است) حالا اگر چنین کاری کرد و گفت این شراب است ولی شما یقین دارید که این آب است و آن را خوردید این بر خلاف نظر و ضد ولایت فقیه نیست بنابراین ببینید این مسائل خیلی حساس است و نباید چشم بسته درباره آن نظر داد اما مسئلهای که وجود دارد این است که بسیاری از کسانی که دم از امام میزدند امام را نشناخته بودند و راه امام را قبول نداشتند و آنها هم تقریبا مانند همان گروههای لیبرالیستی طبق موج به سوی امام آمدند؛ مبارز بودند، مبارزه را قبول داشتند اما با اینکه امام انجمن حجتیه را قبول نداشتند آنها با انجمن حجتیه همکاری میکردند، امام شریعتی را قبول نداشت و آنها برای شریعتی یقه چاک میدادند، اینها نشان میدهد که آنها به تعبیر قرآن «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» هستند یعنی بعضی چیزهایی را که امام میفرمودند و به نفع آنها بود قبول داشتند و چیزهایی را که به نفعشان نبود قبول نداشتند.
الان هم همینطور است؛ به محض اینکه سخنی از امام پخش میشود که با سیاست آنها همخوانی نداشته باشد میگویند که از حرفهای امام ابزاری استفاده شد. ریشه همه این قضایا به اینجا برمیگردد که آنها به امام به صورت دربست اعتقاد ندارند. آنها اصلا امام را نشناختهاند. حاج احمد آقا (خدا رحمتش کند) سال 58 حرفی زدند که من الان به آن رسیدهام ایشان گفتند: «امام تنها است!» امام واقعا شناخته نشدند. امام فقط این مردم را داشتند. اگر من آخوند به طرف امام آمدم از ترس مردم بود که نکند مردم بفهمند که من دارم راه دیگری میروم. امام بود و این مردم. خیلیها امام را نشناختند، امام را قبول نداشتند و خودشان را از امام بالاتر میدانستند؛ اگر به خاطراتشان نگاه کنید به همین حرف میرسید.
دریافت در سایز اصلی
حجم: 928 کیلوبایت
ای قلـــــــم از قدرتی غالب بگو
از علـــی ابــــن ابــیطالب بــگو
از علی مرد سیاست مـــرد دین
از عـــلی تنهـــا تــرین مرد زمین
شکر ِلله شیعه ای نامی شدیم
اهـــل جمهوری اسلامی شدیم
در تنــور جبهـه و جنگ سوختیم
از خمینی درس عشق اموختیم
بیعتی کــــردیــــم با سیـد علی
راه حق در قول و فعلش منجلی
بیعت مــا دوستــان اهل ولاست
زاده زهــرا عــلی روح خـــداست
عده ای از همرهان جاهل شدن
در حمــایت از عـلی کاهـل شدن
خاک شهر کوفه بر سـر هــایتان
پس چه شد ایـمان و بــاورهایتان
پشت بر زهـرا و مـولا کـرده ایــد
هیچ شرم از این شهیدان کرده اید
حرفی از اعمــاق ایمان می زنم
با لــب و حــلق شهیدان می زنم
تـــا چه بـــاید کـرد را حاصل کنم
فتنه اهـــریمنـــان بــــاطــــل کنم
ملت مـــا فــراز شیب بسیار دید
از قـــلم بیش از تفنگ اسیب دیـد
مکر خـــارج کـــفر داخــل را ببین
رونــــق کــــــار خـــوارج را بــبیــن
دین فـــروشان قــلعه و بارو زدند
یک به یک پــشت قــلم اردو زدند
سامری ها بـــا قلم بت ساختند
فتنه در دامــــان دیـــن انـــداختند
باز این داستان دوم خرداد چیست؟
مبدأی جـــز نیمـــه خــرداد نیست
تا که گـــردد فتنه و آشــوب کـــم
جبـــهه ای هـا باز با هم هم قسم
نائب مهدی(عج) ولی داریم وبس
شیعیـــان سیـــد علی داریم وبس